پنجشنبه

طرفداری احمد رافت از تجزیه طلبی!

احمد رافت از جمله مخالفان حکومت ایران است که مواضعی تند در خصوص ایران اتخاذ گرفته است. وی از جمله حامیان تجزیه طلبی است. گرچه رافت مستقیما گرایش تجزیه طلبانه اش را بیان نمی کند اما همواره از کارشناسان سیاسی با گرایش تجزیه طلبانه استفاده کرده و بطور ضمنی مواضع آنان را تایید می کند. اما برای درک بهتر تجزیه طلبی ذکر برخی مطالب ضروری است. 
تجزيه طلب كيست و تجزيه طلبي چيست؟
با توجه‌ به‌ سوابق تاریخی منطقه‌ی مکریان که‌ مرکز آن مهاباد است‌(و تا 130 سال پیش یک ولایت مهم ایران بود)، براثر تقسیمات کشوری دوران رضاشاه‌‌‌، مهاباد ومکریان ضمیمه‌ی استان جدید آذربایجان غربی گردید، اما نتیجه‌ی این انضمام، محرومیت گسترده‌ی منطقه‌ و اعتراضات بسیار پرهزینه‌ی ناشی از آن بوده‌ و این پرسش را پیش کشیده‌ است: آیا بی اعتنایی به‌ درخواست مردم منطقه‌ای از کشور-‌ برای ایجاد یک استان جدید- ارزش استقبال از چنین عوارض پرهزینه‌ای را داشته‌ و دارد؟  آیا درخواست اهالی سایر مناطق کشور نیز این چنین تحریف می شود؟ آیا مردم آن نواحی‌ هم متهم به‌ تجزیه‌طلبی می شوند؟ یا این حربه‌ برای سرکوب معترضین کرد به‌کار می رود؟ ‌
بسیاری از صاحب نظران بر این باوراند: اجابت این درخواست مردم مهاباد و منطقه‌، در مسیر فراز و نشیب ها و تحولات - که‌ هم اکنون کشور با آن دست به‌ گریبان است- می تواند مردم را برای مقابله‌ با واکنش های رادیکال تشویق کند.
بدیهی است خلق كرد رو درروي خلق هاي ايران نيست، بلكه در كنار و همسنگر آنان است.
اكنون كه می رود بست ها از لب ها برداشته شوند، این امید در میان است که‌ نفرين و كين، جاي خودرا به مهر و محبت بسپارد.
درواقع مردم ايران با هم مشكلي ندارند؛ مشكل مردم با استبداد حكومتي است. مردم، با گفت و شنود مي توانند به‌ تفاهم برسند و در برابر تفرقه‌اندازی های تحمیلی ایستادگی کنند‌ و دوست و غمخوار هم باشند. آنان با مشاركت می توانند ايران نوي بسازند، استبداد، تبعيض و بيعدالتي را براندازند...
اغلب می گویند چرا هروقت خلق كرد تقاضاي رفع تبعيض و بيعدالتي مي كنند آنان را به جدايي طلبي متهم مي کنند؟
آيا تكيه بر  اتهام تجزیه‌طلبی- چون يك ابزار سرکوب- به منظور القاي نظرات خاص و ابقاي  تبعيض و محروميت بر اين مردم نيست؟
اكنون بیش از يك قرن است كه دست اندركاران حكومت؛ كردها را درمحروميت نگاه داشته اند. در صورتي كه در قرون پيشین وحدت وهمدلي کردها با حکومت كم تر از امروز نبود. در آن دوران، اكثر مناطق ايران در اختيار حكومت هاي محلي و منطقه‌ای بود. با اين حال کشور وحدت خودرا حفظ كرده بود. در آن دوران، حكومت هاي منطقه‌ای کرد چون اردلان و مكري، در طی صدها سال هماهنگی با حكومت مرکزی، چون یک قرن اخیر دچار مشکل نشده‌ بودند.
در پی جویی علل مشکلات یک قرن اخیر تشکیل دولت نوین نقش اساسی داشته‌ است، زیرا  در تشکیل دولت نوین، اوضاع تاريخي و فرهنگي كشور مد نظر قرار نگرفت. گروهي از نخبگان دست اندركار - که‌ شیوه‌ی حکومتی برخی از کشورهای اروه‌پایی را الگوی خود ساخته‌ بودند- دست به‌کار شدند. سيستم متمركز و بسيط نامناسب کنونی را به جاي سيتم مركب و نامتمركز سنتي ديرپاي، بر ایران و ايرانی تحميل کردند. این گروه‌ دست اندركار، اعتراض كردها به  سيستم  متمرکز را تجزيه طلبي خوانده‌ و می خوانند و با اين حربه اذهان عمومی را علیه‌ کردها مشوش نموده‌ و‌ سرکوب آنان را توجیه مي كنند. تمرکزخواهان، مردم معترض به‌ سیستم متمرکز را به محروميت همه جانبه کشانیده‌ و شرایط دگردیسی اعتراضات را فراهم کرده اند. در چنین شرایطی دست کم تجدید نظر در تقسیمات نامناسب کشوری می تواند کارساز باشد.

در شرايط بحراني موجود  که‌ از هرسو نسبت به شيوه‌ی حكومت فرياد اعتراض بلند است، قاطبه‌ی مردم کرد جز رفع تبعيض و محروميت هاي صدسال اخير، «تقاضاي» ديگري ندارند.
از دیگرسو دو مورد زیر، بطلان توهم جدایی خواهی کردها را نشان می دهد:
1- بدون در نظرگرفتن اشتراکات فرهنگی، مبانی اقتصادی کردستان مانند اکثر مناطق کشور با تجزیه‌ و جدایی از ایران منافات دارد، ولی تبعیض، مردم را به‌ سوی گسستن پیوندهای تاریخی، عاطفی و فرهنگی سوق می دهد.
2-‌ كردها در بيشتر نقاط ايران پخش شده و فقط در غرب کشور زندگي نمي كنند؛ لذا جدایی از ايران، مشکلات همه‌ی کردها را حل نمی کند.
مسأله‌ی ملت گرایی در ایران
در قرن حاضر دربرخي از كشورهاي نوبنیاد و دگرگون شده‌ی همسایه،‌ به‌ سان کشورهای استعمارگر اروپایی، ناسيوناليسم، چون ابزاري براي تجاوز به حقوق خلق های جدا از گروه‌ حاکم مورد بهره‌برداری قرار گرفته‌ است. با تأسف فراوان برخي از نخبگان ايراني هم اين چهره ي نفرین شده‌ و استعماری ناسيوناليسم را پذیرفته‌اند. به‌ این طریق بسياري از ساکنان نواحي پیرامونی كشور را چون بیگانه‌ و بومیان مستعمرات نگریسته‌ و در محروميت قرار داده اند.
البته باید اذعان نمود: در كشورهاي همسایه‌ی غربی ایران، برخورد با کردها به‌ طور سازمان یافته‌ فاشیستی و استعماری است، اما كردها آن انتظاري را كه از ايران و ايراني دارند از دولت هاي ترك و عرب ندارند. لذا باید پرسید: چرا دولت ايران در سركوب كردها با دولت هاي فاشیست و نژادپرست مذکور هم پيمان مي شود؟
از دیگرسو اگر در دولت نوین، فقط زبان و مذهب برخی از ايرانيان رسميت دارد و سایر ایرانیان از آموزش زبان مادری و برخی از تسهیلات مذهبی محروم شده‌اند.
با این حال در سیستم کنونی حکومت ایران، همه ي اهالی در معرض تبعيض و محروميت همسان قرار ندارند؛ ازجمله‌ ترک های آذربایجانی در بيشتر موارد، از حقوق همسان با فارس ها برخوردارند؛ ولي كردها از چنين تساهلی محروم شده‌اند.
نگارنده‌ با آگاهی از اوضاع منطقه‌، تقاضاي مردم مهاباد و مکریان را براي تبديل کردن این ناحیه‌ به يك استان جدید، برای کشور ثمربخش می دانم  و مجددا" از نماينده‌ی رضاييه می پرسم: ايا تبديل منطقه ی مهاباد به‌ استانی جدید، به‌ منزله‌ی تجزيه‌ی ايران است یا تقسیم یک استان نامتناسب که‌ مهاباد را آماج تبعیض های ناروا قرار داده‌ است؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر